اتلال
اتلال. [ اَ ت َ ] ( ع مص ) اَتل. گام نزدیک نهادن هنگام خشم. || سیر شدن از طعام. اَتلات.
اتلال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ تَل ، بمعنی توده های خاک و توده های ریگ و پشته. ( منتهی الارب ) :
ای روز چه روزی تو بدین زینت و این زیب
کز زینت و زیب تو دگر شد همه اتلال.فرخی.|| ج ِ تَل ، بمعنی بالش. ( منتهی الارب ).
اتلال. [ اِ ] ( ع مص ) راست ایستادن. || چکانیدن. ( منتهی الارب ). || بستن و کشیدن چهارپا.
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ تل ، توده های خاک و ریگ ، پشته ها.
= تل
پشته ها، توده های اک یا ریگ، جمع تل
( اسم ) ۱ - جمع : تل توده های خاک و ریگ پشته ها . ۲ - جمع : تل بالشها.
راست ایستادن
جِ تل ؛ تودههای خاک و ریگ، پشتهها.