آهن افسرده

ویکی واژه

آهن‌افسرده
(قدیم): آهن افسرده کوفتن مجاز آهن سرد کوبیدن. آهن افسرده می‌کوبد که جهد/ با قضای آسمانی می‌کند. «سعدی»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ساقی
ساقی
شهرت
شهرت
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
ابوطاهر گناوه ای
ابوطاهر گناوه ای