آفتاب‌رو

لغت نامه دهخدا

( آفتاب رو ) آفتاب رو. ( اِ مرکب ) جائی که آفتاب بر آن تابد. بَرآفتاب. آفتاب گاه. مشراق.مشرقه. بتو. مقابل نَسا، نَسار، نَسَر :
در موسم زمستان سعدی دو چیز خواهد
با روی ْآفتابی در آفتاب روئی .سعدی.|| ( ( ص مرکب ) با روئی چون آفتاب. با صورتی سخت جمیل.

فرهنگ عمید

( آفتاب رو ) هر جای روبه آفتاب که آفتاب بر آن می تابد، آفتاب گیر.
کسی که رویش مانند آفتاب باشد، خوب رو، خوشگل، زیبا.

فرهنگ فارسی

( آفتاب رو ) ( اسم ) جایی که آفتاب بر آن تابد آفتابگیر مقابل نسا نسار نسر.
جائیکه آفتاب بر آن تابد

دانشنامه عمومی

آفتاب رو. آفتاب رو روستایی در دهستان الویر بخش خرقان شهرستان زرندیه استان مرکزی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۸۱ نفر ( ۲۴خانوار ) بوده است.

ویکی واژه

جایی که رو به آفتاب داشته باشد؛ آفتاب گیر. در مهتابی جلو اتاقم در آفتاب‌رو می‌نشستیم. «جمال‌زاده»
(شاعرانه): آفتاب رخ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم