آتش‌دست

لغت نامه دهخدا

( آتش دست ) آتش دست. [ ت َ دَ ] ( ص مرکب ) جلد و چست در کار.

فرهنگ عمید

( آتش دست ) چست وچالاک و چابک دست در کار.

فرهنگ فارسی

( آتش دست ) جلد و چست در کار

ویکی واژه

(قدیم): جَلد و زیرک، چابک‌دست، استاد در کار خود. ساقی آتش‌پرست آتش‌دست/ ریخت در ساغر آتش سوزان. «هاتف»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضیق وقت
ضیق وقت
جنگ اول، به از صلح آخر
جنگ اول، به از صلح آخر
طعمه
طعمه
همپایه
همپایه