زندنیجی

لغت نامه دهخدا

زندنیجی. [ زَ دَ ] ( ص نسبی ) ظاهراً چنانکه زندنی و زندنجی منسوب است به زندنه، قریه کبیره ای به چهار فرسنگی شمال بخارا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). منسوب است به زندنه، نوعی جامه که در زندنه می بافتند. ( فرهنگ فارسی معین ): ثوب زندنیجی؛ پارچه ای که در زندنه بخارا می بافتند. ( ناظم الاطباء ). ثوب زندنیجی منسوب است به زند، قریه ای به بخارا. ( از اقرب الموارد ). رجوع به زند، زندپیچی، زندنی و زندنجی شود.

فرهنگ عمید

۱. نوعی پارچۀ لطیف که در زندنه بافته می شده: چون باد زندنیجی کهسار برکشد / بر خاک و خاره سندس و خارا برافکند (خاقانی: ۱۳۶ ).
۲. نوعی کرباس که از آن دستار و شال درست می کرده و دور سر می پیچیده اند.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به زندنه نوعی جامه که در زندنه میبافتند.