باشگو

لغت نامه دهخدا

باشگو. [ ] ( ) در مقام تسلیم و رضا گفته شود. و بمعنای بگیر ( ؟ ) و بگو ( ؟ ) آید. ( شعوری ج 1 ص 188 ):
چون بدیدی جان و دل را غمزه را برهمزدی
قصد کشتن کرده ای با تیغ و خنجر باشگو( ؟ ).لطیفی ( از شعوری ).( ظاهراً مستنبط از شعر «باش » گو است. یعنی گوی که بماند؟ ) و رجوع به باشکو شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فوت جاب یعنی چه؟
فوت جاب یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز