کنبوریدن

لغت نامه دهخدا

کنبوریدن. [کَم ْ دَ ] ( مص ) مکاری کردن. فریفتن و فریب دادن و حیله وری نمودن. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ). مصدر کنبور است. ( فرهنگ جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

مکاری کردن. فریفتن و فریب دادن و حیله وری نمودن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بی درنگ
بی درنگ
سلیقه
سلیقه
طعمه
طعمه
علامت
علامت