منفضخ

لغت نامه دهخدا

منفضخ. [ م ُ ف َ ض ِ ] ( ع ص ) جراحت گشاده و فراخ. ( آنندراج ). گشاده و فراخ شده از جراحت و جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دلو آب ریزان. ( آنندراج ). دلو آب ریخته شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سخت گرینده. || کوهان شتر شکسته شده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به انفضاخ شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دایر شدن یعنی چه؟
دایر شدن یعنی چه؟
تعامل یعنی چه؟
تعامل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز