مقصب

لغت نامه دهخدا

مقصب. [ م ُ ق َص ْ ص َ ] ( ع ص ) شعر مقصب؛ موی مرغول و پیچان. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). موئی تلوکرده. ( مهذب الاسماء ). موی مرغول و پیچان بوسیله نی و نخها. ( از اقرب الموارد ). || ثوب مقصب؛ جامه پیچیده. ( از اقرب الموارد ).
مقصب. [ م ُ ق َص ْ ص ِ ] ( ع ص ) پاس دارنده و احرازکننده قصبهای سباق را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کسی که محافظت می کند قصب السبق را. ( ناظم الاطباء ). || شیر که بر آن کفک و سرشیر سطبر شده باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

رویش یعنی چه؟
رویش یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز