مرتمی

لغت نامه دهخدا

مرتمی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نگهبان. طلایه. دیده بان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).طلیعة. ( متن اللغة ). || انداخته شده. ( ناظم الاطباء ). نعت است از ارتماء. رجوع به ارتماء شود.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قمبل یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز