تجوال

لغت نامه دهخدا

تجوال. [ ت َج ْ ] ( ع مص ) گشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). گرد برآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گرد چیزی گردیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). رجوع به تجویل شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قمبل
قمبل
پیشنهاد
پیشنهاد
یوخ
یوخ
پوزیشن
پوزیشن