لغت نامه دهخدا
یقطوم. [ ] ( اِ ) ( اصطلاح پزشکی ) بخورالبربر. سرغنت. اوسرغیند. بخور مورسکه. بخور مورشکه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
یقطوم. [ ] ( اِ ) ( اصطلاح پزشکی ) بخورالبربر. سرغنت. اوسرغیند. بخور مورسکه. بخور مورشکه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
بخورالبربر سرغنت