گوهر گسستن. [ گ َ / گُو هََ گ ُس َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از نثار کردن و ریختن گوهر بر چیزی است. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). || کنایه از فروباریدن باران است بر چیزی: هوا بر سبزه اش گوهر گسسته زمرد را به مروارید بسته.نظامی ( از بهار عجم ). || کنایه از تشعشعو پاشیدن نور است: از این سو زهره در گوهر گسستن و از آن سو مه به مروارید سفتن.نظامی.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) پاره کردن رشت. گوهر. ۲ - نثار کردن و ریختن گوهر. ۳ - فروباریدن باران: هوا بر سبزه اش گوهر گسسته زمرد را بمروارید بسته. ( نظامی ) ۴ - پاشیدن نور تشعشع: ازین سو زهره در گوهر گسستن وزان سو مه بمروارید سفتن. ( نظامی )