گرغست

لغت نامه دهخدا

گرغست. [ گ َ غ َ ] ( اِ ) رستنی باشد خودروی شبیه به اسفناج که در غله زارها و کنارهای جوی آب روید و درعوض اسفناج در آش و شله کنند. ( برهان ) ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس شعر
کس شعر
مجال
مجال
ضیق وقت
ضیق وقت
طی کشیدن
طی کشیدن