لغت نامه دهخدا
گدمن. [ گ َ م َ ] ( هزوارش، اِ ) هزوارش گدمن، پهلوی خره، فره. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). بلغت ژند و پاژند بمعنی نور باشد که روشنایی معنوی است. ( برهان ) ( آنندراج ).
گدمن. [ گ َ م َ ] ( هزوارش، اِ ) هزوارش گدمن، پهلوی خره، فره. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). بلغت ژند و پاژند بمعنی نور باشد که روشنایی معنوی است. ( برهان ) ( آنندراج ).