پسامدرن در مدیریت به عنوان یک واکنش به مکتب نوگرایی شکل گرفته است. فرانوگرایان بر این باورند که تعریف و تجسم یک آینده مطلوب برای همه، با توجه به تنوع علایق و خواستههای انسانها، غیرممکن است. این دیدگاه به نقد تعصب بیش از حد نوگرایان نسبت به عقلانیت و ارائه نظریههای جهانشمول بر اساس اصول و روشهای علمی میپردازد و تأکید میکند که دانش به صورت پراکنده و متنوع به دست میآید. در حوزه مدیریت، دیدگاههایی که از اواخر دهه ۷۰ به بعد مطرح شدهاند، به عنوان دیدگاه پسامدرن شناخته میشوند. این دیدگاهها به شدت به نسبیگرایی وابستهاند و به هیچ اصل مطلقی پایبند نیستند. در نظریههای پسانوینگرایی، این اعتقاد وجود دارد که هر نظریه در زمان و مکان خاص خود محدود است. فرانوگرایان انتقادگرا به تحلیل و پیچیدگی فرآیندهای قدرت بسیار علاقهمندند و بر لزوم جلوگیری از تمرکز قدرت در یک نقطه تأکید میکنند. به نظر پسامدرنها، رویکرد نوگرایی در مدیریت، منجر به افزایش قدرت مدیران و در نتیجه تقویت قدرت طبقه سرمایهدار در جامعه میشود. برای جلوگیری از این وضعیت و ایجاد تعادل در توزیع قدرت، فرانوگرایان پیشنهاد میکنند که به افرادی که تاکنون در مدیریت سازمانها نقشی نداشتهاند، مانند زنان و اقلیتهای نژادی و مذهبی فرصت بیان نظر داده شود.