لغت نامه دهخدا
نسج العنکبوت. [ ن َ جُل ْ ع َ ک َ ] ( ع اِ مرکب ) نسج عنکبوت. رجوع به نسج عنکبوت شود. || هر کاری که در نهایت سستی و ضعف باشد. ( ناظم الاطباء ).
نسج العنکبوت. [ ن َ جُل ْ ع َ ک َ ] ( ع اِ مرکب ) نسج عنکبوت. رجوع به نسج عنکبوت شود. || هر کاری که در نهایت سستی و ضعف باشد. ( ناظم الاطباء ).
نسج عنکبوت. یا هر کاری که در نهایت سستی و ضعف باشد.