نامحتشم

لغت نامه دهخدا

نامحتشم. [ م ُ ت َ ش َ ] ( ص مرکب ) بی حشمت. بی ارج. وضیع. مقابل محتشم، به معنی صاحب حشم و حشمت: هر کس در دیوان رسالت آمدی از محتشم و نامحتشم چون بونصر را دیدندی ناچار سخن با او گفتندی. ( تاریخ بیهقی ص 139 ).