لغت نامه دهخدا
مکانیدن. [ م َ دَ ] ( مص ) به مکیدن واداشتن: ساعتی بچه را مکانید. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): مقل؛ به دست اندک شیر مکانیدن شتر بچه را. ( منتهی الارب ). اِمصاص؛ مکانیدن. ( صراح ) ( منتهی الارب ).
مکانیدن. [ م َ دَ ] ( مص ) به مکیدن واداشتن: ساعتی بچه را مکانید. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): مقل؛ به دست اندک شیر مکانیدن شتر بچه را. ( منتهی الارب ). اِمصاص؛ مکانیدن. ( صراح ) ( منتهی الارب ).