مماده

لغت نامه دهخدا

( ممادة ) ممادة. [ م ُ مادْ دَ ] ( ع مص ) کشیدن. ( آنندراج )( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || درنگ داشتن وام را. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مماطله. ( از اقرب الموارد ). مماتنة. رجوع به مماتنة شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال فنجان فال فنجان فال راز فال راز فال تماس فال تماس