مقرمد

لغت نامه دهخدا

مقرمد. [ م ُ ق َ م َ ] ( ع ص ) بناء مقرمد؛ بنائی به خشت پخته و سنگ برآورده.( مهذب الاسماء ). به خشت پخته یعنی آجر برآورده. ( صراح ). به خشت پخته و سنگ برآورده یا بنای بلند بزرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || حوض مقرمد؛ حوض تنگ. ( از اقرب الموارد ). || ثوب مقرمد؛ جامه زعفرانی رنگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

خفت یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
کردار یعنی چه؟
کردار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز