مراهنت

لغت نامه دهخدا

مراهنت. [ م ُ هََ / هَِ ن َ ] ( از ع اِمص ) مراهنة. رجوع به مراهنة و مراهنه شود.
مراهنة. [ م ُ هََ ن َ ] ( ع مص ) مراهنه. با کسی گرو بستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). رهان. ( زوزنی ). گرو بستن به تاختن. ( منتهی الارب ). مسابقه. ( اقرب الموارد ). شرط بستن. ( فرهنگ فارسی معین ). || مخاطرة. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). خطر کردن در کاری. || گرو گذاشتن. || ( اِمص )گروگذاری. || شرطبندی در مسابقات اسب دوانی. ( فرهنگ فارسی معین ). گروبندی. ( یادداشت مؤلف ).