مرامق. [ م ُ م ِ ] ( ع ص ) آنکه اندک اندک دوستی تو در دل اومانده باشد. ( منتهی الارب ). آنکه از مودت و دوستی تو در دلش جز قلیلی باقی نمانده باشد. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || رجل مرامق؛ بدخوی ناتوان. سَیّی ءالخلق عاجز. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ).