مخلوجه

لغت نامه دهخدا

( مخلوجة ) مخلوجة.[ م َ ج َ ] ( ع اِمص ) نیزه زنی چپ و راست. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ): بسان نیزه خطی از طعنات سلکی و مخلوجة، بر حریف طعنه زن در کارزار سخن کارزار نموده. ( دره نادره چ سیدجعفر شهیدی ص 55 ). || ( اِ ) رای صائب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال شمع فال شمع فال کارت فال کارت فال چای فال چای