مبقع

لغت نامه دهخدا

مبقع. [ م ُ ب َق ْ ق َ ] ( ع ص ) از رنگهای اسب: فان کان فی الخیل بقع من ای لون کان دون البیض قیل مبقع. ( صبح الاعشی ج 2 ص 18 ). رجوع به بَقَع شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال ابجد فال ابجد فال مکعب فال مکعب فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی