غلیدن

لغت نامه دهخدا

غلیدن. [ غ َ دَ ] ( مص )غلطیدن ستوران در خلاب از غایت تشنگی. ( آنندراج ). غلطیدن ستور از بسیاری تشنگی بروی گل. ( ناظم الاطباء ). || بیهوش شدن. ( آنندراج ). بیخود گشتن. ( ناظم الاطباء ). || غوطه زدن. ( آنندراج ). غوطه خوردن. || روان شدن آب. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال اعداد فال اعداد فال چوب فال چوب فال سنجش فال سنجش