غرغری

لغت نامه دهخدا

غرغری. [ غ ُ غ ُ ] ( ص نسبی ) کسی که غرغر می کند. ( فرهنگ نظام ). غرغرو. قرقرو. || ( اِ ) چیز گرد میان سوراخ، که جایی آزاد کار گذاشته شده باشد و در حرکت صدای غرغر می کند. ( فرهنگ نظام ). || بازیچه ای است که پیاله کوچک آویخته با موی یا دم اسب است به یک تکه چوب، و بر دهن پیاله کاغذ یا پوست بسته است و در دور گردانیدن آن پیاله صدای غرغر بیرون می آید. ( فرهنگ نظام ).
غرغری. [ غ ُ غ ُرْ را ] ( ع اِ ) کلمه ای است که بدان گوسپند را برای دوشیدن خوانند.( منتهی الارب ). دعاء العنز للحلب. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که غرغر کند غرغرو ۲ - ( اسم ) گویی کوچک و میان سوراخ که چون تکان دهند صدا کند ۳ - پیاله ای کوچک را به وسیله موی دم اسب بیک قطعه چوب آویزند و چون پیاله را دور گرداند صدای غرغر از آن بر آید.
کلمه ایست که بدان گوسپند را برای دوشیدن خوانند دعائ العنز للحلب

دانشنامه عمومی

غرغری ( به لاتین: Ghorghori ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت نیمروز واقع شده است. غرغری ۵۵۳ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گوت یعنی چه؟
گوت یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز