عدماء

لغت نامه دهخدا

عدماء. [ ع َ ] ( ع ص ) زمین ویران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گوسپند سفیدسر مخالف رنگ سایر اندام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || من الارض، البیضاء. ( قطرالمحیط ).
عدماء. [ ع ُ دَ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ عَدیم. ( قطرالمحیط ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال چای فال چای فال چوب فال چوب فال آرزو فال آرزو