عتعت

لغت نامه دهخدا

عتعت. [ ع َ ع َ ] ( ع اِ ) بزغاله نر. ( اقرب الموارد ) || ( ص ) سخت توانا. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). مرد درازبالا تمام اندام. || مرد دراز مضطرب خلقت.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( اِ ) کلمه ای است که بدان بزغاله را خوانند. ( منتهی الارب ).
عتعت. [ ع ُ ع ُ ] ( ع ص، اِ ) رجوع به عَتعَت شود به همه معانی آن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال انبیا فال انبیا فال شمع فال شمع فال سنجش فال سنجش