لغت نامه دهخدا
( عبدآباد ) عبدآباد. [ ع َ ] ( اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران. واقع در 5000 گزی جنوب شهریار و راه عمومی.ناحیه ای است جلگه ای هوای آن معتدل است و 323 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رود کرج تأمین میشود. محصولات آن غلات، صیفی، چغندرقند، انگور و میوه جات است. شغل اهالی زراعت است راه مالرو دارد و از طریق علیشاه عوض ماشین میرود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
عبدآباد. [ ع َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان زوارم بخش شیروان شهرستان قوچان. واقع در 18هزارگزی جنوب باختری شیروان و 5هزارگزی جنوب مالرو عمومی شیروان - سبزوار. ناحیه ای است کوهستانی آب و هوای آن معتدل است و 623 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه تأمین میشود. محصولات آن غلات و انگور است. اهالی به کشاورزی، مالداری و قالیچه بافی اشتغال دارند.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
عبدآباد. [ ع َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. واقع در 18هزار گزی خاور کدکن سر راه مالرو عمومی کدکن. ناحیه ای است دامنه ای. آب و هوای آن معتدل است. 41 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و چغندرقند است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند و از جوادیه میتوان ماشین برد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).