طازج

لغت نامه دهخدا

طازج. [ زَ ] ( معرب، ص ) تازه. معرب است. ( منتهی الارب ). سخن راست و نیکو و پاکیزه. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ). || خالص از هر چیزی. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تماس فال تماس فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ