صحاصح

لغت نامه دهخدا

صحاصح. [ ص َ ص ِ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ صحصح. و منه: ترهات صحاصح؛ ای باطل.و اضافت آن نیکوتر است. ( منتهی الارب ). بسابس. لاطائلات. اباطیل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چای فال چای فال ورق فال ورق