شاذناق

لغت نامه دهخدا

شاذناق. [ ذَ ] ( معرب، اِ ) شذانق. رجوع به شذانق و نیز رجوع به دزی ج 1 ص 715 شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بنت
بنت
روز جاری
روز جاری
متعاقبا
متعاقبا
جام
جام