لغت نامه دهخدا
( شادخة ) شادخة. [ دِ خ َ ] ( ع اِ، ص ) تأنیث شادخ. ( اقرب الموارد ). سپیدی فراخ روی. ( منتهی الارب ). سپیدی که بر روی آشکار گردد از پیشانی تا بینی. ( اقرب الموارد ). || راجز درباره مردی که پدر خود را کشته بود گفته است: «قد رکب الشادخة المحجلة» یعنی مرتکب عمل زشت و ناپسند آشکاری شد. ( اقرب الموارد ).