سعوف

لغت نامه دهخدا

سعوف. [ س ُ ] ( ع اِ ) کاسه های بزرگ. || رختهای خانه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سرشت مردم از جود و جز آن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بنت
بنت
کردار
کردار
حدس
حدس
نجورسن
نجورسن