روغناب

لغت نامه دهخدا

روغناب. [ رَ / رُو غ َ ] ( اِ مرکب ) روغن آب. روغن داغ کرده ممزوج به آب گرم که به سر پلو و چلو ریزند در دیگ. || رنجی و دردی بالای بسی رنجها و دردها. ( یادداشت مؤلف ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قدرت
قدرت
بررسی
بررسی
هول
هول
افتراق
افتراق