دلخم

لغت نامه دهخدا

دلخم. [ دِل ْ ل َ ] ( ع ص، اِ ) شتر دفزک کلان جثه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بیماریی است سخت. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || شکرخوابی یا خواب گران. ( منتهی الارب ). خواب سبک و طولانی. ( ناظم الاطباء ). || گران از هرچیز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیم
سلیم
گوز
گوز
لاشی
لاشی
اسرار کردن
اسرار کردن