خیسنده

واژۀ خیسنده به صورت [س َ دَ / دِ] خوانده می‌شود و از لحاظ دستوری در دستۀ اسم فاعل (صفت فاعلی) جای می‌گیرد. این واژه به معنی چیزی که در حال خیس خوردن است یا عاملی که عمل خیسیدن را انجام می‌دهد به کار می‌رود و بیانگر حالت یا ویژگی شیئی است که در معرض رطوبت یا مایع قرار گرفته است. در متون ادبی و علمی فارسی، این کلمه می‌تواند برای توصیف اجسام یا موادی به کار رود که جذب مایع می‌کنند یا تحت تأثیر رطوبت قرار می‌گیرند. برای نمونه، می‌توان گفت: کاغذ یک مادۀ خیسنده است که در این جمله، کاغذ به عنوان شیئی که قابلیت جذب رطوبت را دارد، معرفی می‌شود. این واژه با حفظ ساختار دستوری و املایی دقیق، در نوشتار رسمی نیز قابل استفاده است. به طور کلی، خیسنده نقش مهمی در بیان فرآیندهای مرتبط با جذب مایعات و تغییر حالت ناشی از آن دارد. کاربرد صحیح این واژه، همراه با رعایت کامل قواعد نگارشی از جمله استفاده از نیم‌فاصله و فاصله، به غنای متن و انتقال دقیق مفهوم کمک می‌کند و برای پرهیز از ابهام، توجه به تلفظ و جایگاه دستوری آن ضروری است.

لغت نامه دهخدا

خیسنده. [ س َ دَ / دِ ] ( نف ) خیس خورنده. چیزی که خیس خورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اوشاخ
اوشاخ
قدرت
قدرت
داشاق
داشاق
لاشی
لاشی