خیزانیدن

خیزانیدن از ریشه «خیز» به معنای برخاستن و بلند شدن است و در زبان فارسی کاربردهای متنوعی دارد. این کلمه به طور کلی به بلند کردن، برپا کردن، یا به حرکت درآوردن چیزی یا کسی اشاره دارد.

معانی خیزانیدن

برخاستن یا بلند شدن: به معنای برخاستن از جای خود، مانند بلند شدن از حالت نشسته یا خوابیده.

برپای کردن، راست کردن، یا قائم کردن: یعنی کسی یا چیزی را به حالت ایستاده درآوردن یا بلند کردن.

خیز دادن یا جهاندن: به معنای به حرکت درآوردن یا به جلو راندن چیزی یا کسی، مانند حرکت دادن اسب یا جهاندن شیء.

توضیح ساده

خیزانیدن یعنی کسی یا چیزی را از حالت نشسته یا خوابیده به حالت ایستاده درآوردن، یا چیزی را به حرکت درآوردن. این واژه هم برای بلند کردن افراد و هم برای حرکت دادن اشیا یا موجودات زنده به کار می‌رود.

به طور کلی 

خیزانیدن به معنای برخاستن، بلند کردن، برپا کردن یا به حرکت درآوردن است. این فعل برای توصیف حالتی به کار می‌رود که کسی یا چیزی از حالت نشسته یا خوابیده به حالت ایستاده یا در حال حرکت تبدیل شود.

لغت نامه دهخدا

خیزانیدن. [ دَ ] ( مص ) خیزیدن کنانیدن. برخاستن فرمودن. ( ناظم الاطباء ). بخاستن داشتن. ( یادداشت مؤلف ).
- بخیزانیدن؛ خیزانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ).الازلاق. بخیزانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ).
- برخیزانیدن؛ خیزانیدن.
|| برپای کردن. راست کردن. ( یادداشت مؤلف ). قائم کردن. بحال قیام درآوردن.

فرهنگ عمید

۱. خیز دادن، جهاندن.
۲. کسی را از زمین بلند کردن و به حالت ایستاده درآوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال ای چینگ فال ای چینگ فال درخت فال درخت فال پی ام سی فال پی ام سی