خرچیک

لغت نامه دهخدا

خرچیک. [ خ َ ] ( اِ ) صحرای وسیع. ( فرهنگ شعوری ). کلمه دیگر در خرجیک. ( یادداشت بخط مؤلف ):
ای بر همه قحبگان گیتی سرجیک
کون تو فراختر زسیصد خرچیک.فرالاوی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جذب
جذب
کردار
کردار
روز جاری
روز جاری
میسترس
میسترس