جربیاء

لغت نامه دهخدا

جربیاء. [ ج ِ ] ( ع اِ ) باد شمال یا سردی آن یا بادی که میان باد جنوب و صبا یا باد نکبا که میان شمال و دبور وزد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). باد که میان باد شمال ودبور جهد. ( مهذب الاسماء ). شمال سرد. ( اقرب الموارد ). و عبارت «سئلت ابنة الخس مااشدّ البرد فقالت شمال جربیاء تحت غب سماء» به همین معنی است. ( از اقرب الموارد ). || مرد ضعیف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || نام زمین هفتم چنانکه عربیاء نام آسمان هفتم است. ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال احساس فال احساس فال درخت فال درخت فال سنجش فال سنجش