لغت نامه دهخدا
ثرماء. [ ث َ ] ( ع ص، اِ ) تأنیث اَثرم. زن ِ دندان پیش شکسته.
ثرماء. [ ] ( اِخ ) آبی است در کنده و معروف است. || عین ثرماء. قریه ای است به دمشق. ( مراصد الاطلاع ).
ثرماء. [ ث َ ] ( ع ص، اِ ) تأنیث اَثرم. زن ِ دندان پیش شکسته.
ثرماء. [ ] ( اِخ ) آبی است در کنده و معروف است. || عین ثرماء. قریه ای است به دمشق. ( مراصد الاطلاع ).