تیغگه

لغت نامه دهخدا

تیغگه. [ گ َه ْ ] ( اِ ) تیغگاه. بلندی. جائی مرتفع از زمین:
بهر تیغگه دیده بان برگماشت
به هامون سپه صف کشیده بداشت.اسدی ( گرشاسب نامه ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تعمیم
تعمیم
خوار
خوار
ارق ملی
ارق ملی
چیپ
چیپ