تقویر

لغت نامه دهخدا

تقویر. [ ت َ ] ( ع مص ) شکله برکشیدن جامه و خربزه و آنچ بدان ماند. ( تاج المصادر بیهقی ). گرد بریدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). قواره برآوردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). یؤخذ رمانة فیقور رأسها قدردرهم و یصب علیه من دهن البنفسج. ( ابن البیطار از یادداشت ایضاً ). || گریبان واری برگرفتن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). گرد بریدن گریبان را. ( از اقرب الموارد ): اذا قور رأس فجلة و فترفیها دهن وردو قطر فی الاذن الوجیعه ابرأها و حیاً و اذا اخذت قطعة من فجل و قور فیها حفرة و وضع فیها وزن اربعة دراهم... ( ابن البیطار از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
خویش یعنی چه؟
خویش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز