بوشقاب

لغت نامه دهخدا

بوشقاب. ( ترکی، اِ ) بشقاب:
کوزه دارد از بزرگی جای بر بالای خم
می زند بر لنگری صد تکیه هر دم بوشقاب.ملافوقی یزدی ( از آنندراج ).و رجوع به بشقاب شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جنده
جنده
ترکش
ترکش
عزیز
عزیز
نقض
نقض