بلهاری

لغت نامه دهخدا

بلهاری. [ ] ( اِخ ) شهری بزرگ است [ از هندوستان ] و آبادان و جای بازرگانان هند و خراسان وعمان است و از او مشک بسیار خیزد. ( حدود العالم ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گاییدن
گاییدن
بلاوجه
بلاوجه
کونی
کونی
کپه اقلی
کپه اقلی