بستاندن

لغت نامه دهخدا

بستاندن. [ ب ِ دَ ] ( مص ) ستاندن. ستدن: و هر سال خراج بستاندی و عمارت بسیار کرد. ( قصص العلماء ص 88 ). و رجوع به ستاندن شود.
- بده بستان؛ در تداول عامه، داد و ستد. دادن و ستدن. رجوع به داد و ستد شود.

فرهنگ فارسی

ستاندن ستدن و هر سال خراج بستاندی و عمارت بسیار کرد بده بستان در تداول عامه داد و ستد دادن و ستدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نغمه یعنی چه؟
نغمه یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز