بخج

لغت نامه دهخدا

بخج. [ ب َ ] ( ص ) چیزی را گویند که بر زمین پهن شده باشد. ( فرهنگ خطی ). و ظاهراً صورتی است از پخش. بخچ. پخج. ( در تداول عامه خراسان ):
اگر بر سر مرد زد در نبرد
سر وقامتش بر زمین بخج کرد.عنصری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال میلادی فال میلادی