لغت نامه دهخدا
انحتات. [ اِ ح ِ ] ( ع مص ) خراشیده و فروریخته شدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || فروافتادن برگ از درخت؛ انحت الورق. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
انحتات. [ اِ ح ِ ] ( ع مص ) خراشیده و فروریخته شدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || فروافتادن برگ از درخت؛ انحت الورق. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
خراشیده و فرو ریخته شدن یا فرو افتادن برگ از درخت ٠