املاج

لغت نامه دهخدا

املاج. [ اِ ] ( ع مص ) شیر دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).شیر دادن بچه را. ( تاج المصادر بیهقی ). ببچه شیر دادن. ( از اقرب الموارد ). از آنست حدیث: لاتحرم الاملاجة و لا الاملاجتان. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
همپایه
همپایه
تزویر
تزویر
ضیق وقت
ضیق وقت
هیز
هیز